دوشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۵

بدون شرح

لبخند می زنم به تو، توی سفینه ام
از پشت گریه های گم ماهواره ها
تا در میان بستر سیاره ات زمین
لبریز خواب من بشوی تا دوباره ها

انگار غصه ای وسط چشم های توست
انگار پشت پنجره دلواپسی هنوز
لبخند می زنم به تو پشت تلسکوپم
اما نشسته ای به خیال کسی هنوز

باید به جان این همه سیاره های کور
امشب مدار چشم چپت را رصد کنم
توی گزارشم به کمین گاه مرکزی
غم های ذهن گنگ تو را مستند کنم

هر شب زمینی کوچولو! فکر می کنم
اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است
بر خاک های خسته ی منظومه های دور
جای حضور خیس دو تا رد پا کم است

«- فردا زمین ضمیمه ی مریخ می شود»
با چشم های خسته نوشت و سکوت کرد
«بدرود مو بلند زمینی که عاشقت
در یک سیاهچال فضایی سقوط کرد»
با تشکر از لیلی که این شعر حمید سهرابی رو برام فرستاد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خيي قشنگه!
مرسي....

ناشناس گفت...

خيي قشنگه!
مرسي....