یکشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۶

پوريا حيدري


درگذشت ناگهاني پوريا منقلبم كرد. تا صداي گريان مسعودي رو نشنيدم باورم نمي شد. گفتم سركاريه. شوخي خواستن بكنن باهاش حتمن. ياد بار اولي افتادم كه ديدمش و گفت به نجوم علاقه منده. اولين يا دومين منجمي بود كه توي اروميه باهاش آشنا شدم. هميشه خندان بود. يادمه مدتي طولاني نديدمش، براي كنكور آماده ميشد. الان فكر مي كنم كه چقدر مي تونستم باهاش بيشتر باشم. چقدر مي تونستيم دوستاي بهتري باشيم.زنگ صداش، طرز نگاهش و خنده هاش ور نميشه از ذهنم.

و به همين سادگي پوريا ديگه زنده نيست. روحش شاد و يادش گرامي.