سه‌شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۱

ميدوني چي وقتي از پا افتادي ميچسبه ، وقتي نميدوني چي كار كني، وقتي اميدي نداري، شايد بگي يه دوش آب سرد يا يه مسافرت تنها يا يه بطري ودكا. ويل مي به اين نتيجه رسيدم كه فقط يه دوست خوب ميچسبه.نه كه برات پرت و پلا بگه يا چيزايي تو اين مايه ها ، نه .
باهات حرف بزنه، اونقدر دوستش داشته باشي و اون هم اونقدر دوستت داشته باشه كه هر چي تو دلته رو بخونه ، بهش بگي ، اون هم گوش كنه ، نه مثل بقيه ، يه جور ديگه.
يه جوري كه تو از حرف زدنت منصرف نشي. بعد باهات حرف بزنه، بهت بگه چي كار كني و انرژي بهت بده طوري كه بتوني باهاش كوهو خورد كني.
....

هیچ نظری موجود نیست: